قلمم سلام
آری با توام، سلام
می دانم وقت و بی وقت مزاحم تو هستم و از تو می خواهم درد دلم را جاری کنی.قلمم، تو بهترین همراه زندگی من هستی...گاهی از سر دلتنگی، گاهی از سر خوشحالی، گاهی از دوری و گاهی برای رسیدن به خوبی ها از تو کمک می گیرم.قلمم، می دانم گاهی کم رنگ می شوی چون ذهنم درگیر تو نیست، گاهی هم پر رنگ و با اشتیاق. چون آنقدر کلمه یکجا آماده خروج از ذهنم و نشستن بر سپیدی کاغذ است که برای هم خط و نشان می کشند.
قلمم، این بار هم از تو کمک می خواهم؛ می دانم مثل همیشه کمکم می کنی و به ساختاردرست کلمه های ذهنم یاری می دهی تا بنگارم هر آنچه در دل دارم. از روزهای مهمانی خدا که محبتش را در دلم قرار دادی , از افطار و سحرهایی که توان به من دادی تا درکشان کنم .....
از روز های خوب خدا که وقتی می روند دلم خیلی برایشان تنگ می شود. از نیمه آن، از روز میلاد کریم اهل بیت ..... قلمم تو را که دارم دیگر غمی ندارم. می دانی تنها غصه من چیست؟ اینکه گاهی وقت ها باید از خیسی چشم هایم بگویم تا خوشحالی دلم... اما این بار می خواهم از تو که از هر دو بنگاری، هم از اشک چشمانم و هم از خوشحالی دلم که هر دو برای این ماههای دوست داشتنی است. از رمضان و از شوال ... قلمم، تو را همیشه روی جیب سمتی از پیراهنم می گذارم که ضربان قلبم را بشنوی... که اگر لحظه ای خواستم برخلاف دلم بگویم تا بنویسی، اولین باشی...
قلمم، جمله ام را به آخر می رسانم و از تو می خواهم تا با ضربان قلبم همراه شوی و بنگاری: عید فطر ... عید ماه بندگی ... عید پاکی و پاکدامنی ، ماه زیبای خدا، خوش آمدی...
عید فطر بر تمامی روزه داران به ویژه جامعه با احترام هندبال مبارک .....